شهید حسین قایدی در روستایی پا به عرصه وجود نهاد که فضایش عطر آگین از انفاس قدسیه ساداتی بود که در زهد و تقوا و پارسایی رهبران زمان خود بودند .آری گلی که در گلستان یادگاران پیامبر پرورش یابد ,بی شک باید در رکاب روح الله زمان حضور یابد و سر بر آستان دوست نهد و اسماعیل وار در قربانگاه عشق تسلیم شود .شهید قایدی شیرازه وجودش با این انفاس عجین شد و با قرآن و دعا ما نوس گردید و چراغ پیش روی خود را همین ادعیه و شب زنده داریها قرار داد . حضور سبز و بی غیبتش در دعاهای کمیل ,توسل , ندبه , زیارت عاشورا و … در روستای مذهبی چارک ورد زبان عام وخواص بود . در راهپیما ییها و تشکل های مذهبی که باعث سبز شدن درخت انقلاب شکوهمند ایران بود به اقتضای منش حضور مستمر داشت . در تشویق بچه ها جهت حضور در مسجد و عزاداریها و کتابخانه نقش بسزایی داشت .در نماز جمعه حد الامکان شرکت می کرد و ایام الله ها را گرم نگه می داشت .دوران با شکوه و پر از معنویت نوجوانی خود را سپری نمود و پا به عرصه جوانی گذاشت .جوانی پر جنب و جوش و پر تحرک جوانی که قلبش مالا مال از عشق به خمینی و یارانش بود . جوانی که انقلابش را همچون چشمانش دوست می داشت .و همین عوامل معنوی و روحانی او را به سوی میعادگاه عاشقان الله سوق داد و بیش از سه بار توانست بلبل نغمه خوان قلب پر نورش را به گلزار و گلستان رهروان ابا عبد الله پرواز دهد .
تبسم دلنشین لبانش عامل جذب دوستانش بود افتادگیش در برابر ضعیفان و فقیران یارانش را در حیرت و تعجب گذاشته بود . به علت بی پیرایگی و یکرنگی بودنش مسئولیت را نمی پذیرفت ولی مسئولیت ها را انجام می داد .در شبها و دور از چشمان همگان به منازل فقرا می رفت و بعنوان یک زجر کشیده یاور آنان بود .در مقاطع ابتدائی و راهنمائی در روستا اززنظر اخلاقی و درسی اسوه و نمونه بود . در منزل نیز معلمی دلسوزو واراسته برای برادران و خواهرانش بود .به پدر و مادر بیش از حد احترام می گذاشت و در انجام کارهای آنان می کوشید تا حتی زمانی که مبادرت به شستن لباسهای پدر ومادر خود می کرد .به نقل از والدین نماز وروزه را پیش از سن تکلیف آغار کرد و با خدای خود در خلوت گاه راز و نیاز می کرد .بعد راهنمائی وارد دانشسرای تربیت معلم شد پیراهن سبز معلمی را بر تن نمود پیراهنی که سالیان سال قبل از ورود به دانشسرا زیبای قامت او بود .اخلاق حسنه اش باعث شد تا دوستان زیادی گرد او جمع شوند و پروانه وار دور شمع وجودش بگردند .حقوق نا چیزی که دریافت می کرد را بی ریا به طبقه محروم می داد و با آنان که درد تلخ فقیری را احساس می کردند همدردی می نمود اما روح خروششان وجودش در کالبد فیزیکی مدرسه آرامش نداشت و شب زنده داریهایش خیلی زود توانست او را همصحبت نیزارها و سنگرها کند از مرگ نمی ترسید و بهشت برین را آخرین مقصد خویش می دانست .جزیره مجنون مجنونش کرد و جزیره سهیل از او ستاره ای ساخت که تلا لو نورش تا کهکشانها پیدا بود در فاو وفا و بندگی را آموخت و حور العظیم عظمت روحش را محک زد راهش مستدام باد .
شهید حسین قایدی در طی سه بار اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل از طرف گروه مقاومت روستا به بسیج مرکزی شهرستان دشتی (خورموج) معرفی شده و رهسپار دیار عشق گردید . جالب اینکه هنگام وداع با والدین لبخند و تبسم بر لبان طرفین نقش بسته بود و مادر می گفت :
شیر دادم به تو مادر که حسینی باشی
بعد عباس علمدار خمینی باشی
و بالاخره درآخرین مرحله اعزام در عملیات کربلای 5 , در اثر پاتک آخر دشمن در منطقه عملیاتی شلمچه به ندای حق لبیک گفت.