پایگاه اطلاع‌رسانی روستای چارک
پایگاه اطلاع رسانی روستای چارک ، استان بوشهر ، شهرستان دشتی ، خورموج charak.ir

زندگی‌نامه شهید محمد سالمی

ایشان در سال 1344 در خانواده‌ای مذهبی در روستای چارک دیده به جهان گشود و کشتی حیات خود را همراه با ناملایمات و سختی‌ها راند. ولی در همان اوان کودکی مزه تلخ محرومیت راچشید و با فقر و بدبختی دست و پنجه نرم نمود و دوران تحصیل خود را در همان روستا شروع نمود. و در همان دوران کودکی ذکاوت و شجاعت در او پیدا بود. سن کمی داشت و در همان زمان علاقه بسیار خوبی به مسائل مذهبی داشت. مسجد را سنگر می‌دانست و می‌گفت: سنگر را خوب حفظ کنید. و دوران راهنمایی که در روستا نبود برای اادامه تحصیل تصمیم گرفت که ترتیبی اتخاذ کند که مدرسه راهنمایی در محل دائر گردد. به هر طرف که می‌رفت زمینه برای مدرسه فراهم نمی‌شد. یک روز تصمیم گرفت و به اداره آموزش و پرورش شهرستان مراجعه نمود وی علاقه زیادی به دائر کردن مدرسه داشت، به ریاست اداره مراجعه کرد ولی به خاطر سن و جثه کمی که داشت کسی به او توجهی نکرد و مجبور شد راهی مرکز استان شود. در آن زمان مدیر کل آموزش و پرورش استان مرحوم حجت الاسلام نبوی بود. به ایشان مراجعه کردو تقاضای خود را به ایشان اعلام کرد. ایشان فرمودند شما با این سن چگونه به دنبال این کار آمده‌ای و آیا شما دانش‌آموز کافی در محل دارید که در آنجا مدرسه دائر گردد؟ شهید در جواب می‌گوید: آری ما دانش‌آموز داریم.

اما ریاست اداره در جواب می‌گویند ما نمی‌توانیم در روستا مدرسه راهنمائی دائر کنیم، زیرا دانش‌آموز به اندازه کافی نیست. اما شهید با همان سن کم ناامید نشده و اصرار می‌کند و می‌گوید ما خودمان دانش‌آموز جمع می‌کنیم. رئیس اداره وقتی که این را شنید در همان موقع نامه‌ای به اداره شهرستان می‌نویسند. شهید خوشحال می‌شودو فوراً به اداره شهرستان مراجعه کرده و نامه را به ایشان تحویل می‌دهند. رئیس اداره شهرستان هم نامه را گرفته و به او می‌گوید که ما خودمان به شما خبر می‌دهیم. نامبرده به روستا برگشته و شروع به جمع‌آوری دانش‌آموز کرد. حتی به روستاهای همسایه نیز رفته و از آنجا هم دانش‌آموزانی را ثبت نام نمود. مجدداً به اداره آموزش و پرورش مراجعه کرده و گفتند: ما حاضریم. مدرسه بالاخره دایر گردید. چون که درآن زمان وسیله ایاب و ذهاب کم بود و دانش آموزان روستاهای مجاور نمی‌توانستند رفت و آمد کنند. تعدای از آنها را در خانه خودشان و دیگر دوستانش جا داد. معلم هم که جایی نداشت را در خانه برادرش اسکان داد و تا چهار سال وضعیت به همین منوال بود.

به فعالیتهای مذهبی و اجتماعی علاقه ای به خصوص داشت ودر مبارزات مردم ایران بر ضد رژیم ستم شاهی او نیز سهمی ایفا کرد با پخش پوستر ودادن شعار بر ضد رژیم و مردم را از ماهیت شاه و نوکرانش آگاه می ساخت و یکی از کسانی بود که افراد را به شرکت در راهپیماییها و دادن شعار تشویق می کرد شبها بچه ها را جمع می کرد و در مسجد روستا به نوشتن شعار می پرداختند همچنین به بچه ها افکار و ایده های حضرت امام را بازگو می کرد در عین اینکه خودش در مراسم ادعیه شرکت می کرد در برپایی آن می کوشید .

پاسخ دادن

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.